قابیل در روایات
آنچه ذکر شد همه آن چیزی است که در قرآن کریم درباره داستان این دو فرزند آدم (علیه السلام) آمده است اما در روایات معصومین (علیه السلام) در این باره نکاتی بیان شده است که برخی از زوایای نامعلوم این جریان را روشن می سازد(97).
بر اساس این روایات، برادری که قاتل بود قابیل و برادری که کشته شد هابیل نام داشت(98) و هدیه ای که هابیل آن را وسیله تقرب (قربان) خود به درگاه الهی قرار داده بود یکی از بهترین گوسفندانش بود چون هابیل به دامداری اشتغال داشت و تقدیمی قابیل، یکی از بدترین محصولات زراعتی اش بود(99). طبق این روایات، این دو برادر، قربانی خود را به بالای کوهی بردند(100) اما، در اینکه چگونه این دو برادر فهمیدند که قربانی شان رد یا قبول شده است اختلاف است. برابر بعضی از روایات، قربانی قبول شده با صاعقه ای سوخت و طبق روایاتی دیگر از طریق وحی به آدم، این دو برادر، به نتیجه عملشان پی بردند(101). قول اول با مفاد آیه 183 آل عمران سازگارتر است. طبق این آیه، زمانی، نشانی قبولی اعمال این بوده است که قربانی قبول شده با صاعقه ای الهی بسوزد(102). گفته اند این نشانی در بنی اسرائیل یا امت های گذشته، یکی از سنت های الهی بوده است(103). تعبیر آیه 183 سوره آل عمران تاتینا بقربان تاکله النار است.
بی تردید منشأ جنایت قابیل، احساس حسد شدیدی بود که نسبت به برادرش پیدا کرده بود(104). جریان پذیرفته نشدن قربانی قابیل قطعا در تشدید حسادت، روایات متعدد و متفاوتی وجود دارد. طبق بعضی از آنها، منشأ آن، این بود که حضرت آدم، هابیل را وصی خود قرار داده بود(105). طبق همین روایات، مساله قربانی هم، دستوری از حضرت آدم بود تا ناشایستگی قابیل معلوم گردد. چون، قابیل ادعا داشت که اختیار انتخاب وصی در دست خود حضرت آدم بوده و حضرت آدم می گفت که اینکار به امر الهی انجام شده است. حضرت آدم، ارائه قربانی و قبول شدن آن را، وسیله ای برای اثبات ادعای خود قرار داد(106). بنابراین، تصمیم به انتقام از هابیل، قطعا ریشه در حسادت داشته است.
اما، چرا قابیل برای انتقام از برادرش، تصمیم به قتل او گرفت؟ طبق بعضی از روایات منشأ انتخاب این راه، وسوسه شیطان بود، شیطان به او چنین القا کرد که اگر پس از این جریان، هابیل زنده بماند دارای فرزندانی خواهد شد و فرزندان هابیل بر فرزندان تو افتخار خواهند کرد که قربانی پدر ما پذیرفته شد، اما قربانی پدر شما پذیرفته نشد(107). پس از این قابیل به دنبال فرصتی و خلوتی می گشت تا از برادر خود انتقام بگیرد(108). سرانجام این فرصت فرا رسید. حضرت آدم به فرمان خدا برای زیارت خانه خدا به مکه رفت. قابیل از این فرصت استفاده کرد. خواست که برادرش را به قتل برساند(109)، نمی دانست از چه طریقی این کار را انجام دهد، باز شیطان به سراغ قابیل آمد و گفت، سر او را میان دو سنگ بگذار و سر او را با سنگ بشکن، او هم به سفارش شیطان عمل کرد و برادر خود را به قتل رساند(110).
وقتی حضرت آدم از سفر بازگشت با غیبت هابیل روبرو گشت. گویا، به دلش گذشته بود که قابیل، بلائی بر سر او آورده است. سراغ قابیل آمد از او پرسید؟ فرزندم را چه کردی؟ او هم با لحنی جسارت آمیز پاسخ داد: مگر قرار بود من مراقب او باشم. آدم گفت: پس با من راه بیافت تا به محل (محل سکونت هابیل) برویم. وقتی به آن محل رسیدند برای او معلوم شد که هابیل به دست قابیل به شهادت رسیده است(111).
حضرت آدم، سخت آشفته خاطر شد، زمینی را که خون هابیل در آن ریخته شده بود لعنت کرد، آن زمین هم، خون هابیل را در خود فرو نبرد. به آدم وحی شد که قابیل را هم لعن کند(112) و خود قابیل هم ندائی شنید که به سبب کشتن برادرش مورد لعن قرار گرفته است(113).
حضرت آدم (علیه السلام) اشعاری غم انگیز در مصیبت فرزندش هابیل سروده است که امام رضا (علیه السلام) با واسطه از امیرالمؤمنین (علیه السلام) این اشعار را چنین نقل فرموده اند:
تغیرت البلاد و من علیها - فوجه الارض مغبر قبیح
تغیر کل ذی طعم و لون - و قل بشا شة الوجه الملیح
اری طول الحیاة علی غما - و هل انا من حیاتی مستریح
و مالی لااجود بسکب دمع - و هابیل تضمنه الضریح
قتل قابیل هابیلا اخاه - فواحزنی لقد فقد الملیح (114)
سرزمین ها و آنچه در آنهاست دگرگون گشته - و زمین، غبار آلود و زشت شده است
همه رنگ ها و مزه ها تغییر یافته - و چهره با نشاط و نمکین اندک شده است
همه زندگی خویش را، غم انگیز می بینم - آیا روزی فرا خواهد رسید که از این غم رهایی یابم
چرا اشک هایم جاری نشوند - در حالیکه بدن هابیل را خاک پوشانده است
قابیل برادرش هابیل را کشت - وا مصیبتا هر آینه فرزند ملیحم از دست رفت
شنیدن این اشعار بر ابلیس سخت بود. از این رو در جواب او این اشعار را سرود:
تنح عن البلاد و ساکنیها - فبی فی الخلد ضاق بک الفسیح
کنت بها و زوجک فی قرار - و قلبک من اذی الدنیا مریح
فلم تنفک من کیدی و مکری - الی أن فاتک الثمن الربیح
فلولا رحمة الجبار أضحی - بکفک من جنان الخلد ریح (115)
از بلاد و ساکنین آن دور شو - چرا که با وجود من بهشت وسیع بر تو ننگ شد
تو و همسرت در بهشت در آرامش بودید - و دل تو از رنج و زحمت دنیا راحت بود
اما از کید و مکر من در امان نبودی - تا اینکه آن شی ء پرفایده را از دست دادی
و اگر رحمت خدای جبار نبود - از بهشت جاودان جز بادی در کف تو نمی ماند
حضرت آدم در این مصیبت، چهل شبانه روز گریه کرد(116) و به درگاه الهی شکایت آورد. خدای متعال برای جبران این مصیبت به او وعده ی فرزند پسر دیگری داد(117).
نظرات شما عزیزان: